• ساحل

    كاش آنجا بودمكنار ساحلساحلى پر از مرغان درياييمرغانى با بالهاى سفيد مرغانى پر از شور...

    ساحل
  • « شفقت »

    مرد جوانی در کنار ساحل دورافتاده‌ای قدم می‌زد. مردی را در فاصله‌ی دور دید که...

    « شفقت »