تاریخ انتشار: 4 بهمن 95 | بازدید: 1628 مرتبه | دیدگاه: 0
اشتراک گزاری چاپ

با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

امشب

امشب ،
مى خواهم كنارت بنشينم
آخر،عمرى گذشت و شبى هم نشينت نبودم
مى خواهم سخت در آغوشت بگيرم
چه بى منت عمرى با من بودى و چه بى حكمت دمى با تو نبودم
امشب فرياد خواهم زد
كه دوستت دارم،آرى تو را دوست دارم،تو ،اى عمر نازنينم
ديگر دمى از تو غافل نخواهم شد
با تو بهترين نقاشى حياتم را خواهم كشيد
با تو ستاره هاى زندگى ام را به دستانم خواهم گرفت
با تو حياتى نو خواهم ساخت
با تو تا محشر كمال خواهم رفت
با تو اى مهر الهى ،اى عمر زيباى من

جاويد


دکتر جواد کاکویی(مدیر ارشد بیمارستان آتیه)
امشب
برچسب ها:

مطالب مرتبط

  • صبر

    صبر مى كنممى ايستم ، تا زمان برودمى گذارم از من عبور كندمى خواهم اينجا...

  • رقصنده ای در باد

    مهربانم،اگر بارى دگر بدنيا بيايم،بدان كه:مى خواهم رقصنده اى در باد باشميا كه سبكبال ،چون...

  • سلام

    به شب،سلام مى كنمو به آن ستاره ى كه بى قرار سلام،زمين را...

  • راهی روشن

    دلم،دلم كمى هوا مى خواهدهوايي پاك و پر از صفا مى خواهدراهى روشن، به نور...

  • بهار

    بهار را شنيده اى؟برايم از بهار بگواز حياتى دوبارهاز پونه هاى خنداناز زيبايي رنگين كماناز...