• صبر

    صبر مى كنممى ايستم ، تا زمان برودمى گذارم از من عبور كندمى خواهم اينجا بمانمدر خانه ى اينكزير سقف خانه امبر پشت بام تختخواب آرامشدر خلوت تنهايي دوست داشتنى امدر ساعتى كه كمى مانده...

    ادامه
  • زمستان

    سرشارمسرشار از طراوت برگ هاى سبزسرشار از سفيدى به يادگار مانده از زمستان، بر قله هاى برفسرشار از الوان در دشت هاى پر از رنگسرشار از عطر ترانه ى چكاوكان بوستان اين مرزسرشار...

    ادامه
  • رقصنده ای در باد

    مهربانم،اگر بارى دگر بدنيا بيايم،بدان كه:مى خواهم رقصنده اى در باد باشميا كه سبكبال ،چون قاصدكِ باغ باشممى خواهمگلى سرخ ليك بى خار باشميا كه چون كبوتر معصوم و پاك باشمهمچو پروانه بي قرار سوختن...

    ادامه
  • سلام

    به شب،سلام مى كنمو به آن ستاره ى كه بى قرار سلام،زمين را مى نگردبه جيرجيركهاى آوازه خوان كه شب را تنها نمى گذارندو به او كه نمى شناسمش ،ولى هر شب شانه...

    ادامه
  • باران

    بارانْ،،خيسم مى كندخيس كه نه،مرا مى شويدبا ترنم حيات بخششبارانْ،،مرا خيس مى كندخيس كه نه،وجودم را بهارى مى كنددر بهارى ترين هواى وجودشبارانْ،،چه زيبا مى خواندترانه ى روح انگيز زندگى رابارانْ،،مرا خيس مى كند با...

    ادامه
  • راهی روشن

    دلم،دلم كمى هوا مى خواهدهوايي پاك و پر از صفا مى خواهدراهى روشن، به نور خدا مى خواهددلم،دلم در اين تاريكى مطلقبينشى ، گره گشا مى خواهداز ياران بى ادعا،فقط وفا مى خواهددلى كه مجنون...

    ادامه
  • بهار

    بهار را شنيده اى؟برايم از بهار بگواز حياتى دوبارهاز پونه هاى خنداناز زيبايي رنگين كماناز عندليبان خوش الحانبهار را شنيده اى؟برايم روايتش را تعريف كنبگزار از چشمه هاى زلالش سيراب شومبگزار در جادوى شكوفه هايش...

    ادامه
  • پرواز

    پرواز كن!چون كودكى بر فراز روياهايتنكند پر كشيدن را از ياد برده باشىپرواز كن ! آزاد و رها بر گنبد آرزوهايتهمچون كبوتران سفيد معصوم حرمپرواز كن!آسمان از آن توستبا تمام ستاره هايشاز فلق...

    ادامه
  • مادر

    شب استكنار پنجرهبه دنياى بيرون مى نگرمبه چراغ هاى روشنبه نور زردشانكه هر يك راوى اند،راوى داستانى از سراييفقط كافيست،گوش دل بسپارىدر آن گوشه چراغى روشن استهمه خوابيده اندجز او،مادر خانه را مى...

    ادامه
  • قاصدک

    مرا با خود ببرچون قاصدكى سبكبال و رهاخسته ام از ماندناز ايستادن در ايستايياز فريادهاى بى اثراز گريستن هاى بى ثمر از تكيه كردن بر ديوار فنامرا با خود ببرتا تنهايي مطلقتا آغوش گل سرختا...

    ادامه